امروز بعد از ظهر رفتيم يه پارك بزرگ و شلوغ... امروز بعد از ظهر رفتيم يه پارك بزرگ و شلوغ كه اسمش پرديسان بود. وقتي سرمو بلند كردم تو آسمون يه عالمه شكل هاي جور واجور و رنگارنگ ديدم كه اينور و اونور مي رفتن، يه عالمه بچه و بزرررررررگ هم با نخ هاي توي دستشون سر به هوا دنبالشون مي كردن. بابا هم دلش مي خواست كه يكي از اونا رو دستش بگيره و بازي كنه!... ...